نتوانستم بنویسم
بهار دور دست را
پاییز غم انگیز را
و آنان که قلم جوانان را شکستند نتوانستیم بنویسیم
امیدهای لگد مال شده را
آرزوهای عذاب آور را
آن ترسهای کودکانه را نتوانستیم بنویسیم
نقشهای پژمرده و ساکت را
دریاهای متصل به آسمان را
غصه های درک نشدنی را
دردهای تک نفره را نتوانستیم بنویسیم
اتاق های بی نور را
صدای قدمهای استوار را
بازرسیهای گاه و بیگاه را نتوانستیم بنویسیم
افکاری یک لحظه از ذهن می گذرند
آرزوهایی که زیر پا گذارده می شوند
و عشقهایی که نیمه رها می شوند را نتوانستیم بنویسیم؟! https://get.cryptobrowser.site/2738817
|